وصيت شهيد اسداله فردى| امروز اسلام به من و شما احتياج دارد

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی ؛ شهيد اسداله فردى در نوزدهم فروردین 1341‏، در شهرستان خمین به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش زهرا بی بی نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم تیر، با سمت فرمانده دسته در مهاباد هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

وصيت نامه شهيد اسداله فردى

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

از مؤمنين كسانى بودند كه در راه خدا جهاد كردند تا به شهادت رسيدند و گروهى جنگيدند و استقامت كردند تا پيروز شدند .

اى امت اسلام و ياران باوفاى امام و اى جوانمردان و نگهداران مكتب قرآن امروز كه راه را پيدا كردم بنا بر وظيفه اى كه داشتم تصميم گرفتم با شما امت حزب اله و در خط امام چند كلام صحبت كنم

من به همه مى گويم كه چيزى ندارم كه به عنوان اينكه از خود بجا گذارم و بخواهم متنى را به عنوان وصيت نامه بنويسم اما همين بس كه مى گويم امروز اسلام به من و شما احتياج دارد نه اينكه بگويم همه بياييد جبهه بلكه مى گويم در هر كجا كه جلوى باطل را بگيريد و احياى حق كنيد همان جبهه حق عليه باطل است .

اى مجاهين فى سبل اله تا به حال اسلام از جنگ با خارج شكست نخورده ، هرگاه اسلام را تهديد كردند و به خطر انداختند كسانى بودند که از اسلام دفاع کردند.

در زمان على (ع) به نام خوارج اعلام جنگ كردند و امروز منافقين مى باشند و اينها كه به نام اسلام مى خواهند به اسلام ضربه بزنند و فقط در شعار ، اسلام را مى خواهند و براى سوء استفاده اسلام را دوست دارند خطر اينها از منافقين كمتر نيست حال شما با جستجو اين افراد را باشید.

پدر و مادر من از شما معذرت مى خواهم چون شما خيلى زحمت براى من كشيديد و من همه چيزم حتى اسلام را از شما دارم زيرا با نان حلال مرا پرورانيديد با عرق جبين بزرگم کردید .

آرى شما خيلى حق به گردن من داريد ولى قدر ندانستم زيرا آنقدر كه اسلام براى من عزيز تر و والاتر است شما نيستيد و فقط حال بعد از مرگم به شما مى گويم كه اگر حرف شما را گوش ندادم زيرا دل شور دگر داشت و قدرت تصميم گيرى را از من گرفته بود برادران و خواهران عزيز و مهربان همگى خداحافظ من براى شما نمى توانم حرف بزنم زيرا شما از من خيلى والاتريد و از من آگاه ترید .

اما برادران اين چند جمله را عمل كنيد بعد از مرگ سرخم چشمان مرا باز گذاريد تا كوردلان فكر نكنند كه من بر اساس قدرت احساس و غرور به اينجا آمدم . بلكه بدانند كه با چشمهاى باز و بينا بينش اسلام را يافتم و دنبال نمودم و دستهاى مرا گره كرده در قبر گذاربد تا بدانند كه اسلحه ام هدف نبوده و آنقدر كه با مشت گره كرده و قدرت ايمان اعتقاد دارم براى اسلحه ارزش قائل نيستم و پاهايم را طورى قرار دهيد كه شبيه به استوارى باشد كه دشمنان بدانند كه هرگز در راه عقيده ام سست نگشته ام و هميشه استوار مانده ام من ديگر عرضى ندارم از تمام امت و اقوام خودم و دوستان حلاليت مى طلبم .

همگى خداحافظ